بهره هوشی کودکان، چگونه محاسبه می شود؟
آی کیو ( I.Q ) نام دیگر بهره ی هوشی است. اغلب ، ولی نه همیشه ، امتیازی که فرد در تست هوش به دست می آورد.
آی کیو ( I.Q ) نام دیگر بهره ی هوشی است. اغلب ، ولی نه همیشه ، امتیازی که فرد در تست هوش به دست می آورد. توسط روانشناسان بهره ی هوشی نامیده میشود. پس آی کیو ، شاخص یا مقیاسی برای هوش است که از طریق آزمون ذهنی به دست می آید. میانگین آی کیوی افراد در حدود 90 تا 110 است.
در ابتدا روانشناس تست لازم را به شخص ارائه می دهد و پس از ارزیابی امتیاز آن را مشخص می کند. گرچه این تست به طور کلی سختی های فراوانی دارد ، اما ترتیب پرسش ها به گونه ای است که هرچه شخص جلوتر برود، با پرسش های سخت تری رو به رو میشود.
شاید اولین سوالی که در این تست مطرح میشود ، این باشد که (( مجموع هفت پرتقال و سه پرتقال چند است؟)) شاید در ادامه سوال های سخت تری پرسیده شود مانند (( اگر پنج مرد بتوانند کار خاصی را طی ده روز انجام دهند ، بیست مرد طی چه مدتی میتوانند همان کار را انجام دهند؟)) از آنجا که پرسش ها به تدریج دشوارتر میشود میتوان از امتیازاتی که فرد به دست آورده است تشخیص داد که تا چه حد میتواند پاسخگوی بقیه ی سوال ها باشد.
پس روانشناس با دیدن امتیاز میتواند سن عقلی کودک را محاسبه کند. مثلا اگر یک دختر بچه ی شش ساله بتواند امتیاز مشابهی با میانگین کودکان هشت ساله بگیرد ، پس سن عقلی این کودک هشت سال است. به بیان دیگر توانایی عقلی این کودک به اندازه ی یک دختر بچه ی هشت ساله است ، نه شش ساله.
اکنون آی کیو از طریق تقسیم کردن سن عقلی بر سن واقعی یا زمانی به دست می آید. اگر تام که هفت ساله است امتیاز میانگین کودکان هفت ساله را به دست آورد سن عقلی او (( هفت)) را بر سن واقعی (( هفت )) تقسیم می کنیم که حاصل عدد 1 است.
نتیجه هر چه باشد همیشه در عدد 100 ضرب می شود که در مورد تام بهره ی هوشی 100 به دست می آید. همان طور که مشاهده می کنید آی کیوی تام با میانگین بهره ی هوشی مطابق است. پس کودکی که آی کیوی 100 دارد طبیعی و متوسط است.
در اینجا میتوانیم ادعا کنیم که رشد عقلی کودک متناسب با رشد فیزیکی اوست. کودک شش ساله با سن عقلی هشت ، بهره ی هوشی 133 خواهد داشت و کودک ده ساله با رشد عقلی هشت ، آی کیوی 85 دارد.
آی کیو نشان دهنده ی نرخ رشد عقلی یک فرد است. در واقع همین فرمول برای محاسبه ی سرعت ما در خودرو استفاده میشود. سرعت از طریق تقسیم کردن مسافت بر زمان به دست می آید. در این مورد مسافت به مثابه تعداد مسائلی است که موفق به عبور از آنها شده ایم. زمان نیز تعداد سال هایی است که برای پاسخ دادن به مسئله صرف میشود.
هرچه سن کودک بیشتر باش انتظار میرود نمرات بالاتری به دست آورد؛ هرچند زمانی که این امتیازات بالاتر را بر سن او تقسیم می کنیم ، آی کیو نسبتا ثابت باقی می ماند که نشان دهنده ی نرخ رشد عقلی اوست.
کودکی که در شش سالگی دارای بهره ی هوشی 120 باشد ، به احتمال زیاد در هشت ، 9 و حتی 12 سالگی نیز به همین میزان بهره ی هوشی دارد. هرچند بهره ی هوشی می تواند تحت تاثیر عوامل زیادی قرار گیرد.
توصیه نمی کنیم که برای به دست آوردن ضریب هوشی کودکتان خود را دچار دردسر کنید؛ زیرا ممکن است برداشت های نامناسبی از آن صورت گیرد. قبلا گفته شد که آی کیو شاخص هوش است ، اما منظور این نیست که این شاخص لزوما شاخص خوبی برای تشخیص میزان با هوش یا کند ذهن بودن فرزندمان است.
روانشناسان هرگز بر مبنای بهره ی هوشی مطلق اظهار نظر نمی کنند ؛ کاری که تنها از والدین برمی آید. گرچه شاید درک بهره ی هوشی تا حدودی ساده باشد ولی در واقع مفهوم نسبتا فنی ای دارد و تفسیر آن باید به متخصص واگذار شود.
شاید دو کودک هم سن و سال پس از گذراندن تست های هوش فراوان از نظر بهره ی هوشی امتیازات مشابهی را به دست آورند اما نمیتوان گفت توانایی های این دو کودک نیز مشابه است. به همین دلیل تحلیل دقیق و تخصصی این امر باید به روانشناس واگذار شود.
همه چیز در رابطه با ضریب هوشی یا IQ
مجله موفقیت ایلیاد - اغلب والدین هوش بچهها را از وضعیت نمرات درسی آنها میسنجند و معتقدند بچههایی که نمرات بهتری میآورند باهوشترند. آیا واقعا این تصور درستی است؟ ممکن است فرض کنیم افرادی که ضریب هوشی بالاتری دارند موفقترند، آیا واقعا این چنین است؟ آیا شواهدی برای اثبات این که ضریب هوشی میتواند هر چیز را درباره احتمال موفقیت فرد پیشبینی کند وجود دارد؟
اگر زندگی برخی از نوابغ دنیا را مورد بررسی قرار دهیم به نتایج شگفت انگیزی میرسیم که تا حدودی تأثیر هوش بالا بر موفقیت را زیر سوال میبرد. انیشتین و ادیسون نمونه بارز این مدعاست. بنابراین این تصورکه فرزند شما وضعیت تحصیلی مناسبی ندارد بنابراین احتمالاً از ضریب هوشی پایینی برخوردار است چندان درست به نظر نمیرسد و در این شرایط بهتر است به دنبال یافتن دلایل دیگری باشید که سبب افت تحصیلی در فرزند شما شده است.
معمولاً اگر فردی بتواند در مدت زمانی کمتر در مقایسه با دیگران برای مسئلهای راه حلی بیابد آن فرد را باهوش مینامیم. برای اینکه بیشتر به عمق مطلب پی ببریم لازم است ابتدا با انواع هوش آشنا شویم.
انواع هوش شامل:
- هوش نوشتاری
- هوش کلامی (زبانی)
افرادی که میتوانند سخنرانیهای جذابی داشته باشند از هوش کلامی بالاتری برخوردارند. بداههگویی سنجش خوبی برای اثبات هوش کلامی است. کلمات به سرعت و با ترتیب خاصی به نحوی جذاب بر زبان افرادی جاری میشود که هوش کلامی بالاتری دارند.
- هوش عددی
نوعی توانایی ریاضی است و معمولاً افرادی که دارای هوش عددی بالایی هستند ارتباط بهتری با اعداد برقرار میکنند و معمولاً در حل مسائل مربوط به ریاضیات از سرعت عمل بالاتری برخوردارند.
- هوش فضایی
نوعی قدرت تجسم سه بعدی است. افراد با بهرهی بالای هوش فضایی راحتتر از باقی افراد میتوانند ترسیمهای سه بعدی را تجسم کنند یا برای ساخت ماکتها و مجسمههای سه بعدی از توانایی بیشتری برخوردارند یا از طریق این هوش میتوانند به کمک نقشه مسیر را پیدا کنند و به مقصد برسند، مهندسان، ملوانان، معماران، مجسمه سازان، نقاشان و جراحان از هوش فضایی بالایی برخوردارند.
- هوش میان فردی (هوش هیجانی EQ)
این توانایی مربوط به برقراری ارتباط با افراد است. در واقع نوعی هوش اجتماعی است. این هوش به درک بهتر افکار و عواطف و احساسات دیگران میانجامد. سیاستمداران، فروشندگان موفق، معلمان و مشاوران باید از هوش میان فردی بالایی برخوردار باشند.
- هوش درون فردی
نام دیگر این هوش بینش شخصی است. این هوش در واقع توانایی درک خود است که اتفاقاً از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. افرادی که با خود در صلح و سازش هستند هوش بین فردی بالایی دارند.
- هوش فیزیکی یا ورزشی
این هوش توانایی استفادهی درست از بدن و حرکات بدن است. ورزشکاران حرفهای هوش فیزیکی بالایی دارند. این نوع هوش توانایی بالا و پیچیدهای محسوب میشود، زیرا نیازمند حرکات هماهنگ، تعادل ظریف، وضعیت مناسب اندام و مسائلی از این دست است.
- هوش حسی
منظور از این هوش توانایی استفاده درست از حواس پنجگانه نظیر بینایی، شنوایی، بویایی و . است. بسیاری از افراد توانایی استفاده درست از حواس خود را ندارند، میبینند اما مشاهده نمیکنند، میشنوند اما گوش نمیکنند، لمس میکنند اما احساس نمیکنند. ما برای مدیریت محیط اطراف به طورکامل از حواس خود بهره نمیگیریم. افرادی که دارای هوش حسی بالایی هستند با دقت بیشتری میبینند، میشنوند و ارتباط برقرار میکنند.
- هوش خلاقانه
توانایی توجه به موضوعات، وقایع و اتفاقات به شیوهای جدید و از دیدگاه دیگر حاصل این نوع هوش است. گاهی برخی راهحلها تنها از یک ذهن خلاق برمیآید. وقتی مشکلی را غیر قابل حل میدانیم در واقع اینگونه است که مشکل از طریق روشهای معمول و متداول حل نمیشود اما ممکن است با رویکرد و دیدگاهی جدید از پس ذهنی خلاق قابل حل باشد.
- هوش موسیقی
این نوع هوش توانایی درک و تولید موسیقی است. افرادی که دارای هوش موسیقیایی بالایی هستند نسبت به یادگیری موسیقی و ترتیب صداها بسیار جذاب رفتار میکنند. آنها میتوانند به راحتی و با ظرافت با چیدن نتها در کنار هم به تولید یک صدا و موسیقی دلنشین دست یابند.
نکتهی جالبی که در این بین وجود دارد این است که افراد باهوش هم درگیر مسائل و مشکلاتی هستند که زندگی را برایشان سخت میکند. در واقع ضریب هوشی بالا چندان هم خالی از دردسر نیست. از جمله مسائلی که افراد باهوش را درگیر میکند انتظارات بالا و بیش از حد افراد است، مردم از افراد باهوش انتظار دارند که همیشه و در هر زمینهای بهترین باشند و این سبب میشود که آنها نتوانند در رابطه با نقاط ضعف و احساس ناامنی خود با کسی صحبت کنند. علاوه بر این، افراد باهوش مدام نگرانند که مبادا بهترین عملکرد را نداشته باشند آنها آنچنان از شکست میترسند که قادر به خطر در هیچ زمینهای نیستند.
افراد باهوش ممکن است احساس کنند که با صرف تلاش کمتر در مقایسه با افراد معمولی میتواند از پس حل مشکلات برآیند اما ضریب هوشی بالا همیشه هم کافی و پاسخگو نیست و تلاش و پشتکار زیادی را میطلبد. پژوهشگران براین باورند که افراد بسیار باهوش ممکن است تصور کنند که برای دستیابی به موفقیت به تلاش زیادی نیاز ندارند.
افراد باهوش در ارتباط با افرادی که اطلاعات نادرستی را بیان میکنند به سختی میتوانند میل به رفع اشتباه مخاطب را در خود سرکوب کنند واین موضوع میتواند سبب آزردگی طرف مقابل شود و حتی شاید سبب از دست دادن دوستان شود.
افراد باهوش زمان زیادی را صرف اندیشیدن میکنند و حساسیت زیادی را برای فهم و درک اهمیت وجودی هر مفهوم به خرج میدهند و این امر نهایتاً میتواند فرد را به سمت پوچی سوق بدهد. در واقع هوش کلامی در این افراد به نوعی نشخوار فکری میانجامد و مرتباً ذهن را درگیر مسائل گوناگون میکند و نهایتاً به وسواس فکری منتهی میشود. برای افراد باهوش تصمیمگیری کار دشواری است اینکه بداند راههای بسیاری برای تصمیمگیری در اختیار دارد سبب میشود که نتواند به درستی و به راحتی دست به انتخاب بزند.
افراد باهوش میدانند که وسعت شناختشان محدود است و هر اندازه تلاش کنند باز هم نمیتوانند همه چیز را یاد بگیرند و هر قدر بیشتر میدانند بیشتر احساس میکنند که چیز زیادی نمیدانند و این دقیقاً چیزی است که در افرادی که ضریب هوشی پایینی دارند صدق نمیکند، این افراد میزان توانمندیهای شناختی خود را بیش از آنچه که هست ارزیابی میکنند.
اصطلاح IQ یا بهرهی هوشی به صورت کلی نمرهی تعیین شده در آزمونی است که تواناییهای شناختی افراد را در مقایسه با میانگین جمعیت میسنجد. در آزمونهای IQ عدد ۱۰۰ را به عنوان نمرهی متوسط میانی در نظر میگیرند و در اکثر این آزمونها نمرات بین ۹۰ تا ۱۱۰ به اضافه یا منهای ۱۰ هوش متوسط فرد را نشان میدهد. نمرات بالای ۱۳۰ نشاندهندهی سطح هوش بسیار بالا و استثنایی و نمره زیر ۷۰ ممکن است بیانگر عقب ماندگی ذهنی در فرد مورد آزمون باشد. در شیوهی آزمونهای هوش مدرن در هنگام محاسبهی IQ برای کودک یا نوجوان سن او را نیز در محاسبات مورد توجه قرار میدهند. آزمونهای IQ برای اندازهگیری تواناییهای فرد در حل مشکلات و درک مفاهیم طراحی شدهاند، این موارد شامل مهارت استدلال، مهارت حل مسئله، توانایی درک رابطه بین پدیدهها و توانایی ذخیره و بازیابی اطلاعات است.
میزان و سطح بهره و ضریب هوشی تا حدود زیادی ارثی است اما عوامل محیطی هم میتوانند بر میزان IQ تاثیرگذار باشند. البته که طبق مطالعات روانشناسی انجام شده بر روی افراد مهمترین عامل ضریب هوشی انتقال موروثی این قابلیت ذهنی است. تعداد سلولهای خاکستری مغز به شدت توسط ژن فرد تعیین میشود و این عملکرد ادراکی فرد را مشخص میکند. مسائل ژنتیکی و موروثی تأثیر بسیاری بر ضریب هوشی افراد و همچنین قابلیت و توانایی کارکردی و مهارتهای تجسمی و تصویری آنها دارد. بنابراین این ژنها هستند که توانایی ذهنی و هوش ما و توانمندیمان را در ترکیب و پردازش اطلاعات نشان می دهند.
شش نشانه برای شناخت افراد باهوش
- فرزند ارشد بودن
مطالعات نشان میدهند که احتمال ضریب هوشی بالا در فرزند ارشد اندکی بالاتر است. فرزند ارشد دارای یک برتری اندک اما قابل توجه نسبت به سایر خواهران و برادرانش است. همچنین به نظر میرسد این تفاوت ناشی از عوامل ژنتیکی و بیولوژیکی نبوده است و بیشتر ناشی از اثرات روانی متقابل میان والدین و فرزندان است. بنابراین احتمال موفقیت در فرزندان ارشد بیشتر از فرزندان بعدی گزارش شده است هر چند این اختلاف ناچیز است.
- لاغرتر بودن
طبق مطالعات دانشمندان در سال ۲۰۰۶ با هدف بررسی ضریب هوشی افراد با شرکت ۲۲۰۰ نفر داوطلب در طی پنج سال مشخص گردید که ارتباط معنا داری میان شاخص توده بدنی افراد و میزان ضریب هوشی وجود دارد. به این ترتیب که هر چه میزان دور کمر ضریب هوشی چیست؟ بیشتر باشد تواناییهای شناختی وی کمتر است. مطالعات تازهتری نشان میدهد که در میان پیش دبستانیها بین میزان ضریب هوشی و شاخص توده بدنی BMI رابطهای معکوس وجود دارد و به گفتهی دانشمندان احتمالاً عوامل محیطی در این روند دخیلاند. چرا که در رابطه بینBMI و هوش، عوامل اجتماعی و اقتصادی نیز اثرگذار هستند.
- چپ دست بودن
پیش از این ثابت شده است که رابطهی معناداری بین چپ دست بودن و ارتکاب جرم و جنایت وجود دارد. با این حال علت این قضیه که چرا اکثریت افراد مجرم چپ دست هستند هنوز مشخص نیست، اما پژوهشهای جدید از نوعی تفکر واگرا در میان افراد چپ دست خبر میدهد که این تفکر بدین معناست که افراد با این ویژگی قابلیت و توانایی بسیاری برای خلق ایدههای جدید دارند. این چنین گفته ضریب هوشی چیست؟ میشود که احتمالاً با افزایش افراد چپ دست در یک گروه احتمال موفقیت آنها در آزمونهای تفکرات واگرا افزایش مییابد. مثلاً افراد چپ دست میتوانند به ترکیبات خلاقانهای با دو شی معمولی با هدف تولید یک شی جدید دست یابند.
- بلند قامت بودن
در مطالعاتی که در سال ۲۰۰۸ در دانشگاه پرینستون صورت گرفت مشخص گردید که کودکانی که قد بلندتری دارند از ضریب هوشی بالاتری برخوردارند و در آزمونهای هوش نمرات بالاتری کسب میکنند. طبق گفتهی پژوهشگران کودکانی که تا سن ۳ سالگی از قامت بلندی برخوردارند در آزمونهای شناختی عملکرد بهتری دارند.
- شلختگی
طبق تحقیقات پژوهشگران کار کردن در اتاق نامرتب باعث افزایش خلاقیت میشود. در پژوهشی از تعدادی از داوطلبان خواسته شد تا کاربردهایی غیر متعارف برای یک توپ پینگ پونگ پیشنهاد دهند، افرادی که در اتاقهای مرتب کار میکردند نسبت به افرادی ک در اتاق های شلوغ و به هم ریخته کار میکردند تعداد پاسخهای خلاقانهی کمتری ارائه کردند.
- شوخ طبعی
طی یک مطالعه از ۴۰۰ دانشجوی روانشناسی که با هدف اندازهگیری تواناییهای انتزاعی و هوش کلامی صورت پذیرفت نتایج جالبی به دست آمد، از این افراد خواسته شد که عنوانهای مناسبی را برای تعدادی کاریکاتور پیشنهاد دهند و این عناوین در نظرسنجی به رأی گذاشته شد و مشخص گردید که دانشجویان باهوشتر آرای بیشتری را به لحاظ شوخ طبعی به خود اختصاص داده اند.
در ادامهی مطلب به معرفی افرادی میپردازیم که بالاترین نمره آی کیو دنیا متعلق به آنان است.
- استیون هاوکینگ IQ ۱۶۰
استیون هاوکینگ نیاز به معرفی ندارد، وی از دانشمندان بزرگ زمان ماست که چندی پیش دیده از جهان فرو بست. کتاب وی با عنوان (تاریخچه مختصری از زمان) تاکنون فروشی بیش از ده میلیون نسخه داشته است، همچنین وی مطالعات بسیاری در زمینهی سیاهچالهها انجام داده است. ایشان به دلیل درگیری چندین سالهاش با بیماری ALS و علاقهی بسیار زیادش به علم فیزیک در تمام دنیا به عنوان نماد هوش و دانش شناخته شده است.
- آلبرت انیشتین IQ ۱۶۰ تا ۱۹۰
وی به خاطر کشف قانون فتوالکتریک شایستهی دریافت جایزه نوبل شد، نظریهی نسبیت نیز از زاییدههای ذهنی وی است و محققان با ارزیابی و تحلیل مقالات وی بهرهی هوشیاش را بین ۱۶۰ تا ۱۹۰ تخمین زده اند.
- جودیت پولگار IQ ۱۷۰
جودیت پلگار مجارستانی در سن ۱۵ سالگی توانست به عنوان استاد بزرگی شطرنج دست یابد و نه تنها عنوان یکی از زنان پیشگام در شطرنج را از آن خود کرده است بلکه یکی از بهترین بازیکنان شطرنج حال حاضر دنیا به شمار میرود.
- Philip emeagwali IQ190
فیلیپ ایمگوالی یک مهندس، ریاضیدان، دانشمند علوم رایانه و زمین شناس اهل نیجریه است. وی در سن ۱۳ سالگی به دلیل جنگ داخلی مدرسه را رها کرد و نهایتاً توانست به صورت خودخوان مدرکش را در رشتهی ریاضی بگیرد. این نابغه بارها به دلیل رنگ پوستش مورد تبعیض نژادی قرار گرفت اما همچنان الهامبخش مردم در سراسر دنیا بود و مدارک تحصیلی بسیاری را از دانشگاههای معتبر دنیا دریافت کرد.
- Christopher langan IQ 190 – 210
کریستوفر در سانفرانسیسکو متولد شد. در شش ماهگی شروع به حرف زدن کرد و در سه سالگی خواندن را فرا گرفت. گفته شده که با اینکه در زمان آزمون اس ای تی خواب مانده اما توانسته نمرهی کامل را بگیرد. از وی به عنوان باهوشترین مرد آمریکا یاد میشود .وی فرضیهای به نام الگوی شناختی –نظری از جهان را مطرح کرده است که به ارتباط میان ذهن و واقعیت میپردازد.
- کریستوفر هیراتا IQ ۲۳۰
هیراتا که از کودکی نابغه بود توانست به عنوان جوانترین آمریکایی مدال طلای المپیاد فیزیک سال ۱۹۹۶ را از آن خود کند و در حالی به این موفقیت رسید که تنها ۱۳ سال داشت. او در شانزده سالگی در یکی از پروژههای ناسا با این سازمان همکاری کرد و در سن ۲۲ سالگی مدرک خود را از دانشگاه پرینستون دریافت کرد. در حال حاضر وی از اساتید مهمان دانشگاه ایالتی اخترشناسی و فیزیک اوهایو است.
و در نهایت اینکه موفقیت برای هر فرد مفهوم متفاوتی دارد و هرکس موفقیت را به گونهای متفاوت تعریف میکند. اما ضریب هوشی چیست؟ اگر مفهوم موفقیت همان معیارهای سنتی نظیر پیشرفت حرفه ای، ثروت و یا شهرت باشد سختکوشی عامل مهمی تلقی میشود. ممکن است شما از همه باهوشتر نباشید و به اندازه دیگران استعداد نداشته باشید اما میتوانید تلاش را جایگزین هوش کنید زیرا با گذشت زمان تلاش موجب توسعه مهارتها و در نتیجه موفقیت در فرد میشود.
این افراد ضریب هوشی بالایی دارند
به گزارش الفباخبر ، نتایج تحقیقات نشان میدهد کسانی که میتوانند رفتار دیگران را پیشبینی کنند، از هوش شخصی بالاتری برخوردار هستند.
بیشتر بخوانید:
پیشبینی ضریب هوشی چیست؟ حملات قلبی با کمک هوش مصنوعی
بهبود عملکرد جراحان با دستکشهای هوشمند
چگونه نوروزی هوشمندانه داشته باشیم؟
به نقل از سایکولوژی نیوز، ۲ نشانه دیگر از هوش شخصی بالا خودانگیختگی و توانایی پیشبینی خواستههاست.
ایده هوش شخصی گستردهتر از بهره هوشی(IQ) است و شامل استفاده از هوش برای پیشبینی رفتار افراد است.
کسی که از هوش شخصی بالایی برخوردار است، میتواند شخصیت خود و دیگران را به درستی تجزیه و تحلیل کند. افراد با بهره هوشی بالا میدانند که چگونه با افراد دیگر برخورد کنند و چگونه واکنش نشان دهند.
پروفسور جان مایر، کارشناس شخصیت و هوش که این نظریه را ارائه کرده، در این خصوص گفت: ما با توجه به زبان بدن و حالات چهره افراد خلق و خوی آنان را پیشبینی میکنیم. ما در مورد شخصیتها بر اساس نحوه لباس پوشیدن و اینکه چگونه خود را نشان میدهند و همچنین نحوه تنظیم تعامل خودمان با آنها حدسهای اولیه را در ذهنمان ترسیم میکنیم.
ما در ذهن خود سناریوهایی را دنبال و سعی میکنیم واکنش دیگران را پیشبینی کنیم تا بهترین راه را برای برخورد با رئیس، همکار یا شریک زندگی خود انتخاب کنیم.
پروفسور مایر با مرور دههها تحقیق در مورد شخصیت و هوش دریافته که این موضوع برای برخی افراد طبیعیتر است.
ما از دیگران بازخوردهای کوچکی درباره خودمان دریافت که آن را در درک کاملتر و دقیقتری از خود ادغام میکنیم. ما همه نوع تصمیمگیری داریم؛ در مورد تعادل بین کار و زندگی، محلهای که در آن زندگی میکنیم یا با چه کسی وقت خود را بگذرانیم. در واقع آنچه در مورد خود فکر میکنیم، بهترین گزینه از شخصیت ماست.
پروفسور مایر نتیجهگیری میکند کسانی که از هوش شخصی بالایی برخوردار هستند، میتوانند خواستهها و اعمال خود و رفتار دیگران را پیشبینی کنند، در درازمدت به خود انگیزه بدهند و تصمیمهای بهتری برای زندگی بگیرند.
ضریب هوشی چیست؟
ضریب هوشی یا بهره هوشی یا هوشبهر، (IQ) عددی با میانگین ۱۰۰ و واریانس ۱۵ میباشد. از اینرو در ردهبندی و تقسیم هوش، به صورت متوسط حدود ۷۰٪ از مردم دارای هوش میانگین، ۱۲٪ هوش بالاتر از میانگین، ۲٪ درصد خیلی باهوش و ۱٪ افراد نابغه را تشکیل میدهند. همین روند در مورد افراد کمهوش, عقبمانده ذهنی و . در جهت دیگر برقرار است.
روش بدست آوردن ضریب هوشی
برای بدست آوردن ضریب هوشی فرد، از وی تستهای گوناگونی برای ارزیابی قابلیتهای مختلف ذهنی فرد گرفته میشود. هر تست بخشی از ویژگیهای مغزی و فکری فرد را که در زیر بخشی از آنها لیست شدهاند را محک زده سپس از روی آنها با توجه به سن فرد، ضریب هوشی محاسبه میگردد.
قابلیتهای مغز
* تشخیص الگوها (Pattern recognition)
* قدرت حافظه کوتاه مدت (Short-Term memory)
* استفاده فرد از واژهها (Vocabulary)
* سرعت محاسبه فرد (Computational speed)
* درک روابط یا جبر (Algebra)
* اطلاعات عمومی (General Knowledege)
* محاسبات ریاضیات (Arithmetic)
* درک فضایی (Spatial ability)
* منطق (Logic)
* تلفظ (Spell)
* .
هوش چیست؟ بررسی نظریههای هوش در روانشناسی و انواع آن
در سالهای اخیر دیگر تنها عامل موفقیت در سازمانها کارآمد بودن نیروی انسانی نیست. بلکه امروزه میزان و چگونگی هوشمندی افراد از اهمیت ویژهای برخوردار است. بر این اساس شاید بتوان اینگونه گفت که امروز مشکل اصلی در سازمانها به میزان هوش و هوشمندی افراد بستگی دارد. این واقعیت غیرقابلانکار است که در آیندهی نزدیک جوامعی میتوانند انتظار توسعه و پیشرفت داشته باشند که سهم بیشتری از دانش و نبوغ را تصاحب کردهاند. اساسا مقولهی ضریب هوشی همواره مفهوم جذابی برای افراد به شمار میآید. بهمحض اینکه در جمعی صحبت از تست IQ میشود ناخودآگاه توجه همگان جلب میگردد تا ببینند ضریب هوشی یا همان IQ آنها چه وضعیتی دارد؟
اما به نظر شما دقیقا منظور از هوش چیست؟ در چه مواقعی ضریب هوشی چیست؟ به کار میآید؟ چگونه میتوان با بهرهگیری از قدرت هوش کارکنان به مقابله با شرایط بحران و مشکلات احتمالی پرداخت؟ آیا وجود نیروی انسانی با ضریب هوشی بالا میتواند منجر به افزایش بهرهوری سازمان شود؟
ما به شما پیشنهاد میکنیم تنها چند دقیقه از زمان خود را به مطالعهی این مطلب اختصاص دهید تا هر آنچه دلتان میخواهد که دربارهی هوش و انواع آن بدانید را در این مقاله بیابید.
آیا هوش میتواند در موفقیت سازمانها تأثیرگذار باشد؟
با توجه به پیچیده شدن عوامل بقا سازمانها در بازار پررقابت کسبوکار امروز و غیرقابلپیشبینی بودن شرایط حاکم بر بازار، در حال حاضر بسیاری از سازمانها دریافتهاند که برای ماندن در عرصهی رقابت باید بیشازپیش به مقولهی هوش و تأثیرگذاری آن بر عملکرد سازمان بپردازند. باوجوداینکه هوش جزء آن دسته از موضوعاتی است ضریب هوشی چیست؟ که تاکنون در حوزهی روانشناسی بهکرات موردبحث قرارگرفته اما همچنان تعریف واحد و استانداردی برای آن وجود ندارد.
تعریف هوش و انواع آن در نظریههای روانشناسی
در ادامه قصد داریم به برخی از نظریههای معروف در این زمینه اشارهکنیم تا علاوه بر اینکه با تعاریف مختلف هوش آشنا شوید به این آگاهی برسید که این موضوع چه گسترهی عظیمی دارد و شامل چه مواردی میشود:
نظریه هوش عمومی چارلز اسپیرمن
اسپیرمن یک روانشناس انگلیسی بود که مفهومی به نام هوش عمومی یا «عامل g» را مطرح کرد. او پسازاینکه از روشی به نام تحلیل عوامل برای بررسی تعدادی از آزمونهای روانی استفاده کرد به این موضوع پی برد که نمرات این آزمونها به میزان چشمگیری به یکدیگر شبیه هستند. این موضوع به این معناست افرادی که توانسته بودند در یک آزمون شناختی نتایج خوبی را به دست آورند در سایر آزمونها نیز به نتایج قابل قبولی دست یافتند. اسپیرمن اینگونه نتیجهگیری کرد که هوش یک توانایی شناخت عمومی است و قابلیت ارزیابی و کمی شدن دارد.
رویکرد پردازش اطلاعات
این رویکرد بیان میکند که هوش نشئتگرفته ضریب هوشی چیست؟ از انواع فرآیندهای شناختی است. فرآیندهای شناختی میتوانند شامل فراگیری دانش، حل مسئله، روابط بین فردی و اجتماعی، برنامهریزی و مدیریت رفتار باشد.
نظریه هوشهای چندگانه گاردنر
امروزه نظریهی هوشهای چندگانه گاردنر یکی از مهمترین و جذابترین زمینههای پژوهش در روانشناسی است. بیتردید افراد از لحاظ میزان ضریب هوشی تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند. احتمالا شما هم به این موضوع برخورد کردهاید که اکثر تعاریف موجود به ظرفیت، توانایی و کارایی ذهنی اشاره میکنند. درحالیکه گاردنر رویکرد متفاوتی به این مقوله داشت. او معتقد است هوش به معنای توانایی انطباق و سازگاری با شرایط مختلف است. بنابراین با توجه به این تعریف کارمند، خلبان، پزشک، کارآفرین و هر فردی که در هر موقعیتی قرار دارد با توجه به شرایط به وجود آمده روش خاص خود را برای انطباق با شرایط پیدا میکند. درواقع هر فردی به شکلی منحصربهفرد از هوش بهره میبرد.
به نظر شما با توجه به تعریفی که گاردنر از هوش ارائه داده است استخدام افراد باهوش یا همان اشخاصی که قدرت بالایی در انطباق و سازگاری با شرایط گوناگون سازمان را دارند تا چه حد ضروری به نظر میرسد؟
هوشهای چندگانه گاردنر شامل چه مواردی است؟
این نظریه یکی از تازهترین رویکردها به مقولهی هوش است. گاردنر معتقد بود که مقدار عددی IQ انسان بهطور کامل و دقیق بیانگر توانمندیهای او نیست. او در نظریه خویش به معرفی ۸ هوش مختلف بر مبنای مهارتها و قابلیتهایی که در فرهنگها و جوامع مختلف ارزشگذاری شدهاند، میپردازد:
- تصوری-فضایی
- کلامی-زبانی
- اندامی-جنبشی
- منطقی-ریاضی
- میان فردی
- موسیقیایی
- درون فردی
- طبیعتگرا
اگر با خواندن مطالب بالا مشتاق شدید که اندکی برای محک زدن خودتان زمان بگذارید و هوش خود را بر اساس نظریهی گاردنر بسنجید اصلا راه دوری نروید. میتوانید از طریق سایت ما در کمترین زمان ممکن پی ببرید که در کدامیک از انواع هوش وضعیت بهتری دارید. و برای تقویت کدام بخش باید تلاش و تمرین بیشتری انجام دهید.
دیدگاه شما